سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ و غمش را کفایت می کند و از آنجاکه به حساب نمی آورد، روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 94 بهمن 25 , ساعت 7:0 صبح

به مناسبت 5 جمادی الاول، میلاد حضرت زینب س

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدا ایام الله دهه فجر و حماسه مردم در 22 بهمن امسال را تبریک عرض می کنم.

درباره عظمت و شخصیت حضرت زینب س بحثهای فراوانی شده است؛ اما درباره اینکه ایشان امروزه چگونه می‌توانند الگویی برای نقش آفرینی یک زن مسلمان در جامعه باشند کمتر بحث شده و اگر هم بحثی شده عمدتا ناظر به صبوری حضرت زینب س است، که از این جهت، نه فقط الگویی برای زنان، بلکه الگویی برای مردان نیز هستند. اما آیا می‌توان ابعادی از شخصیت ایشان را از زاویه نقش آفرینی خاص زنان در جامعه مورد بررسی قرار داد؟

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی انواع نقش‌آفرینی‌های زن در جامعه و تاریخ را به دو نوع نقش آفرینی مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می‌کنند. منظور از نقش آفرینی غیرمستقیم، نقشی است که زن از طریق اثرگذاری بر همسر یا فرزندانش در جامعه می‌گذارد که انصافا نقش بسیار مهمی‌است هرچند دوره مدرن غالبا سعی بر کتمان و غفلت از این نقش زن می‌شود. ما در حالی که این نقش را کاملا جدی و از ابعاد مهم در تحلیل شخصیت زن می‌دانیم، اما در اینجا بحث خود را درباره خصوص حضور اجتماعی زن  و نقش آفرینی مستقیم او قرار می‌دهیم. شهید مطهری در توضیح نقش آفرینی مستقیم زن تاکید می‌کنند که «زن و مرد نقش اجتماعی خود را ایفا می‌کنند اما در دو مدار کاملا متفاوت» و مساله ما این است که آیا می‌توان مصداقی نشان داد که وظیفه و هدف اجتماعی واحد باشد اما مدار و نحوه نقش‌آفرینی متمایز شود؟

حل این مساله را با طرح یک سوال آغاز می‌کنم که پاسخ به آن، می‌تواند مصداقی برای بحث فوق باشد:

مگر دفاع از امام هر انسانی واجب نیست؟ چرا حضرت زینب س برای دفاع از امام حسین ع اقدام نکرد؟ و بلکه چرا امام حسین ع برخی از زنان کاروان (مثلا ام وهب) را که با دیدن صحنه های عاشورا خونشان به جوش می‌آمد و به دشمن حمله می‌کردند ، از این اقدام باز می‌داشته، می‌فرمودند جهاد بر زنان واجب نیست؟ مگر جهاد دفاعی آن هم دفاع از امام، مرد و زن دارد؟

شاید اینجا مهمترین نقطه‌ای در نهضت حسینی باشد که در عین هدف واحد، مدار رفتارهای زن و مرد متمایز شده است. حضور زنان در کاروان حسینی، قرار بوده ابعادی از هدف امام ع را، که به نحو مردانه قابلیت اجرا ندارد، محقق کند؛ و شاید بدین جهت بوده که امام ع سایر زنانی را که متوجه این وظیفه خطیر نبوده اند از فدا کردن جان خویش در موقف کربلا نهی می‌کردند.

طبق وصیت نامه معروفی که امام حسین خطاب به محمد حنفیه نوشت هدف اصلی امام، اصلاح جامعه، امر به معروف و نهی از منکر، و معرفی اسلام حقیقی (وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِی أُمَّةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ أُرِیدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَسِیرُ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ سِیرَةِ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ. مناقب ابن شهرآشوب، ج4 ص89) بوده است. انجام این کار به نحو مردانه و زنانه فرق می‌کرده، در واقع اصل این وظیفه برعهده امام و سایر مردان بوده، اما مقداری از آن را که اصلا مردی نمی‌توانست انجام دهد بر دوش زنان قرار گرفته است:

 در زمانی که یزید حکومت را به دست گرفت، جهان اسلام سه منطقه اصلی داشت که همه مناطق دیگر تحت الشعاع این مناطق بودند: حجاز و عراق و شام. در حجاز، دو شهر مکه و مدینه مهم بود؛ در عراق، کوفه و بصره؛ و شام هم که خود شام بود. امام ع برای اصلاح‌گری و نهی از منکر باید در این سه منطقه اصلی سرمایه‌گذاری می‌کرد. دوتای اول را خود امام ع می‌توانست انجام دهد؛ و لذا حرکت خود را ابتدا از مدینه به مکه قرار داد (منطقه حجاز) و سپس با دعوت کوفیان، از مکه به سمت کوفه حرکت کرد و برای بصریان نیز نامه نوشت و از آنها دعوت به همکاری کرد (منطقه عراق)؛ و در هر دو مورد، علی‌رغم هشدارهای دوستان درباره احتمال تهدیدهای ناشی از حکومت، حرکت خود را از مسیر اصلی قرار داد که همگان از این حرکت مطلع می‌شدند. اما نکته مهم این است که در مورد سومی ‌(منطقه شام) با توجه به نفوذ قوی و انحصاری بنی‌امیه در آنجا، به هیچ وجه امکان آگاه‌سازی برای خود امام وجود نداشت؛ چنانکه زمینه این امر برای امام علی ع و امام حسن ع هم فراهم نشد. (بهترین شاهدش هم اینکه وقتی امام علی ع شهید شد اغلب شامیان از شنیدن اینکه امام در مسجد به شهادت رسیده تعجب کرده، می‌گفتند مگر علی ع نماز هم می‌خواند. این نقل قول تاریخی، حکایت از غلبه انحصاری رسانه‌ای معاویه در منطقه شام و عدم امکان هر گونه فعالیت ‌آگاهی‌بخش برای امام دارد.) پس تمام راههای مستقیم و عادی تبلیغ دین، برای امام و سایر مردان در ‌آگاه‌سازی مردم شام عملا مسدود بوده است. تنها راه ممکن برای امام حسین ع این بود که اهل بیت ایشان اسیر شوند و در نقش اسیر وارد شام شوند و وظیفه فوق (اصلاح گری، نهی از منکر و معرفی اسلام صحیح در سیره نبوی) را انجام دهند.

با این اوصاف شاید بتوان معنی یکی از جملات مهم امام حسین ع را بهتر فهمید. همه شنیده ایم که وقتی امام از مکه عازم کوفه شد، افرادی مانند محمد حنفیه به ایشان اعتراض می‌کردند که این سفر خطرناک است و لااقل خانواده را با خود نبر؛ و حضرت در پاسخ فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا» (لهوف، ص65). بر اساس تحلیل فوق، به نظر می‌آید  که امام حسین ع در این پاسخ نمی‌خواسته اند صرفا جواب را به علم غیب و مشیت تکوینی خداوند احاله دهند؛ بلکه این جمله ایشان، اشاره به مشیت تشریعی و وظیفه‌ای بود که خداوند بر دوش اهل بیت ایشان قرار داده بود: یعنی معرفی اسلام و نهی از منکر در خود منطقه شام، که جز از طریق اسارت، امکان حضور فعال و نقش آفرین آنها در شام میسر نبود.

و اینجاست که یک زن (حضرت زینب س) می‌تواند علی‌رغم این همه مصیبت، انجام وظیفه‌ای را برعهده گیرد که در شرایط عادی امکان آن برای مردان میسر نبود؛ و با مداری متفاوت همان هدف اجتماعی واحد را تعقیب کند. مردانی که همراه امام ع بودند باید برای دفاع از امام ع شهید می‌شدند، اما زنان در اینجا وظیفه اولشان این نبود که از جان امام ع دفاع کنند، بلکه وظیفه مهمتری داشتند و آن این بود که پیام امام ع را به منطقه‌ای که عملا تبدیل به منطقه ممنوعه برای ورود سخن اسلام اصیل شده بود، برسانند. به تعبیر دیگر، اگر حفظ و معرفی اسلام اصیل، و امر به معروف و نهی از منکر بقدری اهمیت دارد که جان امام حسین ع برای آن فدا می‌شود، پس انجام همین وظیفه (برای کسانی که می‌توانند این وظیفه را انجام دهند و با دستور خود امام ع) از حفظ جان امام ع مهمتر می‌شود و این کسان، همان کسانی اند که در عرف عمومی‌از وظیفه جهاد نظامی‌معاف شده اند. پس با اینکه به خودی خود، دفاع از جان امام ع بر هر مرد و زن واجب است؛ اما در اینجا به خاطر اینکه در عرف عمومی، زنان ناتوان از جهاد کردن قلمداد می‌شده و اسیر شدن آنها کاملا ممکن و عادی بوده است، وظیفه اسیر شدن و در قالب اسارت، پیامی‌را که امام حسین ع برایش شهید شد رساندن، برعهده حضرت زینب و سایر اهل بیت قرار گرفت.

در پایان، تذکر نکته‌ای خالی از لطف نیست. از زمان دکتر شریعتی و توسط ایشان اشتباهی در ادبیات انقلابی رایج شد که شهادت را بالاترین هدف یک انسان معرفی می‌کرد. در حالی که در اهمیت و جایگاه رفیعی که با شهادت برای انسان حاص می‌شود تردیدی نداریم اما انجام وظیفه، حتی از شهادت در مقابل دیدگان امام معصوم ع مهمتر است و گاه یک زن می‌تواند وظیفه تبلیغی‌ای را که یک مرد (آن هم یک امام) برعهده گرفته، ادامه دهد و این کاری بود که حضرت زینب انجام داد و لذا جایگاه ایشان، اگر بالاتر از اغلب شهدای کربلا نباشد، به هیچ وجه کمتر از آنها نیست؛ و البته همه اینها که گفته شد غیر از اصل وظیفه ابلاغ پیام کربلا به کل جهانیان است که به قول شاعر:

سِرِّ نى در نینوا‌ می‌مانْد، اگر زینب نبود          کربلا در کربلا‌ می‌ماند، اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفانِ رنگ        پشت ابرى از ریا‌ می‌ماند، اگر زینب نبود

... در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب          پشت کوه فتنه‌ها می‌ماند، اگر زینب نبود

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ